کد مطلب:94430 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:211

خطبه 013-سرزنش مردم بصره












[صفحه 98]

آفتاب خونین جنگ جمل، به غروب نشسته بود كه سپیده پیروزی مسلمین دمید و بصره نجات یافت. علی (ع) هنوز از التهاب و آشوبی كه بر اثر جنگ بر وجودش سایه گسترده، آسوده نگردیده بود كه منادی را ندا داد تا به یاران بگوید برای نماز جمعه در مسجد جامع گرد هم آیند. سه روز بعد آفتاب نیمروز بصره رو به باختر داشت كه نماز جماعت آدینه پایان یافته بود. در این هنگام، او مصمم از میان محراب برخاست و به دیوار قبله تكیه زد. سخنش با سپاس و ستایش از خدای یگانه و یاد از بزرگی محمد فرزانه آغاز شد، آنگاه به زشتی عمل عایشه در جنگ جمل و نكوهش از بصره نشینان اشاره فرمود و چنین ادامه داد: شما ای بصره نشینان، جملگی، بهیمه ای بی مقدار بیش نیستید! شما ای بصره نشینان، سردار سپاهتان زنی بی مقدار بود و جملگی شما بهیمه و چارپای زبان بسته ای پیر و بی بها بوده اید. چون آن حیوان عربده كشید، همگی به آوردگاه و میدان جنگ آمدید و هنگامی كه پایش ببریده شد، همچون برگهای توفان زده خزانی از گردش گریختید. سستی پیمان، سرشت شما، و تزلزل و ناپایداری، میثاق شماست. پیوسته جانتان با دوروئی و نفاق آمیخته، و چشمه و جویبار شهرتان، شور و بی مزه و خشكیده است.

آنكس كه در خیمه و خرگاه شما رحل اقامت افكند، جان در گرو گناه نهاده، و كسی كه پا از شهرتان كشد به وصال رحمت ذات كبریا رسد گوئی با چشم جان می بینم كه عبادتگاهتان چون سینه سفینه های فرورفته در آب، از گناه مستغرق است یزدان دانا سیلاب عذاب از هر سو بر این دیار روان ساخته و جملگی هر كه در آن بوده غرق گردیده است


صفحه 98.